خلاصه داستان : دبیرستانی ارشد جاه طلب سامانتا هاجز روزنامه نگاری می باشد که برای درس های مدرسه و هم چنین سالنامه ی خود بسیار جدی است. او با دوستان صمیمی اش که Nate, Gillian و Rudy نام دارند ، مسابقه ای برای کسب بورسیه ی کالج گذاشته اند و به اینده ی خود امیدوار هستند. سامانتا رابطه ی نزدیکی نیز با مادرش امیلی دارد، مادر او در مدرسه ی راهنمایی یک مشاور می باشد و از این جهت رابطه ی خوبی با دخترش دارد. همه چیز عادی است تا اینکه خبر می رسد دو همکلاسی سامانتا به قتل رسیده اند. او تصمیم می گیرد خودش دست به کار شود و این اتفاقات را بررسی نماید اما …

خلاصه داستان :دو دوست صمیمی به نام های الکسا و کیتی مشتاقانه منتظر این هستند که اولین سال حضورشان در دبیرستان را سپری کنند. اما در همان بدو ورود با اتفاقات بدی که می افتد احساس سرخوردگی میکنند و . . .

خلاصه داستان :پروژه ای که "کلو"، برای مدرسه‌ی علوم اش تدارک دیده بود بدلیل ناپدید شدن خواهرش "مولی"، کم کم از بین می رود و...

خلاصه داستان :جودی ، بلندترین دختر دبیرستان ، همیشه در پوست خودش احساس ناراحتی و عدم اعتماد به نفس کرده است. اما بعد از سالها خمیده راه رفتن ، تحت تمسخر قرار گرفتن و پرهیز از توجه به هر قیمتی ، بالاخره جودی ...